20 اسفند 1396 امیرمحمد 0دیدگاه

دغدغه‌های یک استراتژیست محتوایی است و نگاهی که کل سازمان با آینده‌ خود درزمینهٔ محتوا دارد را داستان وارد ادامه دهیم.

مثلاً در صنعت لوازم‌آرایشی بهداشتی می‌خواهید استراتژی محتوایی خود را بنویسید و کار را شروع کنید. تا اینجا همه‌چیز ساده به نظر می‌رسد شما اطلاعات بسیار زیادی درزمینهٔ محتوا دارید و خودتان را همه‌فن‌حریف می‌بینید اما زمانی که می‌خواهید برای یک کسب‌وکار آن را تدوین کنید با چالش‌های غیرقابل‌پیش‌بینی مواجه می‌شوید. کل سازمان آن‌قدر مشغله دارد که باآنکه محتوا را مهم می‌داند اما می‌خواهد شخصی باشد که تمامی امور را به او بسپارند و خود را راحت کنند.

قدم نخست؛ کسب‌وکار را به‌خوبی بشناسید

در قدم نخست باید کسب‌وکار را به‌خوبی بشناسید و هرکسی بخشی از اطلاعات را دارد ولی یک استراتژیست محتوایی نیاز دارد رسالت کل سازمان و هر بخش را بداند که محتوا چرا و چگونه می‌تواند به اهداف سازمان کمک کند و رسالت اصلی خودش چیست؟ مجبور هستید جلسات متعددی بگذارید و شاید فرد مقابلتان نتواند به‌خوبی شمارا راهنمایی کند. آستین را بالا زده و خودتان کنکاش کنید که محتوا چگونه می‌تواند به فروش کمک کند یا محتوا چگونه می‌تواند به بازاریابی، منابع انسانی یا هر بخش دیگر سازمان کمک کند.

قدم دوم؛ به اطلاعات خود ادویه بزنید

بعد از بررسی اطلاعات نسبتاً خوبی به دست می‌آورید، سپس آنچه می‌دانید را چاشنی کار می‌کنید مثلاً رسالت و چشم‌انداز را مشخص می‌کنید، پرسونا تعریف می‌کنید، لحن، صدا برند و موارد متعددی را مشخص کرده و احساس کرده که برای تحول یک سازمان با استفاده از محتوا آماده هستید، جلسه‌ای را برگزار کرده و روسا را دعوت کنید که برنامه خود را شرح دهید.

قدم سوم؛ بفرمایید یک فنجان جلسه

چرا اینجا هستید؟ این اولین سؤالی است که به آن پاسخ می‌دهید. درباره نقشه مسیر، نرخ تبدیل، قیف فروش و هر چیز دیگر ای که به ذهنتان رسیده صحبت می‌کنید و بعد از کمی وقت و جلسه‌ای شاید به‌اندازه نیم ساعت، یک ساعت یا حتی دو ساعت عکس‌العملی متفاوت ازآنچه انتظار دارید را مشاهده می‌کنید، شاید نزدیک به ۸۰% صحبت‌های شما توسط اعضایی که در جلسه حضورداشته‌اند قابل‌درک نباشد و اینجاست که دنیای روی سرتان فرومی‌ریزد. نمی‌دانید خودتان را سرزنش کنید یا طرف مقابل را! اما می‌دانید به چیزی که می‌خواستید دست نیافته‌اید.

قدم چهارم؛ خود گویی ذهنی

یکی از دام‌هایی که گاهی درگیر آن می‌شویم، مواردی است که ازنظر خودمان بسیار ساده و پیش‌پاافتاده است و تصور می‌کنیم برای دیگران هم ساده به نظر می‌رسد. مثلاً متوجه می‌شوند نقشه مسیر چیست یا اینکه واقعاً چگونه محتوا به سازمان در فروش، بازاریابی یا هر بخش دیگری کمک می‌کند! اشتباه می‌کنیم و دلیلی ندارد این مسائل برای آن‌ها تا این اندازه شفاف باشد که اگر بود دیگری نیازی به یک استراتژیست محتوایی نبود

قدم پنجم؛ هدف را بگویید و سپس چگونگی رسیدن به آن

آنچه شما و تیم محتوایی می‌فهمد برای شما محفوظ می‌ماند، شاید لزومی نداشته باشد، اعضا هیئت‌مدیره بخواهند بدانند پرسونا شما چه کسی است یا از چه روشی محتوا به فروش کمک می‌کند آن‌ها فقط به دنبال خروجی خوب هستند. بله. به همین سادگی. چگونگی رسیدن به هدف مهم نیست یا حداقل در اولویت نیست. مهم این است که مقصد مشخص و هماهنگ شده داشته باشد.

قدم ششم؛ همه کیک را می‌بینید یا یک اسلایس آن؟

این‌یک توصیه است که عموماً جواب خواهد داد و آن‌هم که از دید بالا به استراتژی کلان خود نگاه کنید. تلاش کنید از کل (کیک محتوا) به‌جز(اسلایس) آن برسید.

مشخص کنید درنهایت شما چه چیزی هستید و چه قدر بزرگ و جاه‌طلبان فکر می‌کنید، بعد از مشخص کردن هدف اصلی، کم‌کم به سراغ جزئیات بروید و گام‌های رسیدن به آن را شرح دهید.

تعداد افراد لازم، فرآیند انجام کار، مدت‌زمان اجرایی، افراد موردنیاز و روشی برای سنجش موفقیت یا عدم موفقیت از مهم‌ترین فاکتورهایی هستند که باید مشخص کنید.

بعدازاینکه کیک خود را نشان دادید به سراغ جزئیات بروید. کار و وظیفه هر جز تیم محتوایی خود را شرح دهید، بگویید چگونه به هدف نهایی هر بخش می‌رسید. در این مسیر چه کسانی با ویژگی‌هایی باید همراهی کنند، زمان تقریبی رسیدن به‌به این هدف و از همه مهم‌تر با یک ابزار ساده به سایر اعضا نشان دهید که چگونه می‌توانند عملکرد خوب یا بد این بخش را ارزیابی کنند، گاهی این سنجش (kpi) می‌تواند میزان خرید ار سایت، افزایش بازدید، رتبه الکسا یا هر چیز دیگری باشد. عموماً معیارهای سنجش کمی و عددی هستند که راحت‌تر از معیارهای کیفی قابل‌درک هستند اما به‌هرحال نیاز است که آن‌ها از روند انجام کار مطلع باشند.

به‌این‌ترتیب شما یک برنامه بزرگ و جاه‌طلبان ای دارید که اهداف کلی آن مشخص‌شده و به‌صورت کلی می‌دانید که برای رسیدن به آن‌ها جه کارهایی را باید انجام دهید. سپس برنامه خود را به قطعات کوچک‌تر تقسیم کرده و با فوکوس بیشتری نحوه اجرای آن را تحلیل و ارزیابی می‌کنید.

یک نکته؛ کمال گرایانه بنویسید اما اجرا نکنید

احتمالاً این سؤال برایتان پیش بیاید که پیش‌بینی دقیق یک برنامه یک‌ساله یا دوساله آینده کار سختی است و به عوامل زیادی بستگی دارد. در حقیقت درست فکر کرده و دغدغه کاملاً درستی دارید. به‌خصوص در کسب‌وکارهای نوپا به‌راحتی برنامه‌ها تغییر می‌کنند و استراتژی محتوایی باید در راستای اهداف جدید اصلاح شود.

نکته طلایی اینجاست که قرار نیست همه این برنامه یک‌ساله یا دوساله یا حتی پنج‌ساله دقیقا اجرا شود. هدف از این کار هماهنگی ذهن و قلب اعضا سازمان با یکدیگر است. شما می‌خواستید با اعضای اصلی تیم هم هدف شوید که چگونه فکر می‌کنید و می‌خواهید ادامه دهید. زمانی که رسالت کلان شکل گرفت تغییرات کوچک کاملاً بدیهی و قابل اصلاح است.

سعی کنید برای یک‌بار برنامه‌ریزی بلندمدت انجام دهید که دید شما و کل سازمان را شفاف کند که از دانستن آن حیرت‌زده خواهید شد. به‌صورت کاملاً کمال گرایانه بنویسید و بدانید قرار نیست همه آن‌ها را انجام دهید.

برچسب‌ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.