عبارت «نگو، نشان بده!» را بارها به روش های مختلفی شنیدهایم اما باید بدانیم که چقدر در اجرای آن درست عمل کردیم.
دریافت نشان استاندارد، ایزو ۹۰۰۱ ، تائیدیه سلامت کاری در سازمان ناکجا آباد و… . چقدر از این توضیحات متنفر هستیم و هیچ تاثیری بر ما نگذاشته است! به نظر میرسد شخصی که این نوع محتوا را تولید و ارائه میکند، پاک فراموش کرده مخاطب او یک انسان است. انسانی که احساس دارد، گاهی گریه میکند یا لبخند میزند، گاهی یک پیام میتواند سراسر وجودش را غمیگن کند و بعض راه نفسش را ببند یا حتی میتواند سراسر وجودش را پر از کینه و نفرت کند.
یک پیام (شما بخوانید هر نوعی از محتوا) باید شفاف و ملموس بخشی از زندگی انسان را نشان دهد و خواننده یا بیننده آن احساس همذات پنداری کند و تصور کند بخشی از زندگی او در حال تصویر سازی یا بازگویی است
البته اشتباه نشود باز هم باید تاکید کرد توجه به همه مخاطبان و اجرای پیامی که برای هر مخاطب با هر ویژگی مناسب باشد غیر ممکن است و کیفیت لازم را از دست می دهد. هر محتوا برای یک مخاطب است و آن مخاطب آنقدر اهمیت دارد که محتوای انتشار داده شده فقط برای او باشد.
مهم نیست محتوا بهصورت تبلیغاتی، آموزشی، فرهنگسازی و… در هر بستری مانند تلویزیون، شبکههای اجتماعی، سایتها وبلاگها منتشر شود. مهم این است که این نکته را آویزه گوشمان کنیم، مخاطب یک انسان است و انسان بااحساسش زندگی میکند. پس بهجای ردیف کردن ویژگیها و توضیحات نامفهوم، از محتوا کمک بگیرید تا احساس را در مخاطب خود به جریان درآورید.
پ.ن: انتخاب تصویر بالا برای نشان دادن احساسات و معانی مختلف است که میتوان بدون اشاره مستقیم به مخاطب ارائه کرد.
امیرجان سلام
این مطلب خیلی برام مفید بود. این چیزیه که میدونستم و به نظرم در رعایتش خیلی خوب همیشه عمل کردم. اما دیدنش در اینجا باعث میشه بیشتر از قبل نسبت بهش حساس باشم. با احساس ، صمیمى و خودمونى صحبت کردن به شدت به توسعه برند شخصی کمک میکنه و البته به شدت هم دست کم گرفته میشه.
خوشحالم که این طور بوده محسن جان
در نظر داشته باش هر برند زبان و گویش خاص خودش رو داره مثلا ممکن شخص دیگه ای باشه که دقیقا کارش مشابه من باشه اما نوع نگارش و تولید محتوا من با شخص مشابه خودم قطعا متفاوته و این دقیقا همان قسمتی هستش که باعث تمایز میشه. تقریبا هر دو یک چیز میگیم اما در دو قالب متفاوت