14 شهریور 1396 امیرمحمد 2دیدگاه

سلام. این یک نوشته ویژه است.

روزهایی برای همه ی انسان ها وجود دارد که کمی خاص تر و متفاوت تر از بقیه روزها باشد. یک سال از انتشار اولین نوشته ام در مسترتاپ گذشت. در این یک سال چه اتفاق هایی برای من رخ داد!

امروز برای من یک روز ویژه است

وقتی به امروز فکر میکنم، دو نقل قول بیشتر از هرچیز دیگری در ذهنم مرور می شود.

اولی از استادم محمدرضا بود که بارها و بارها گوش دادم و همیشه برایم تازگی دارد. او میگفت: «سال نو به خودی خود مقدس نیست، همچنان که ماه نو مقدس نیست و روز نو و هفته نو مقدس نیست اما یک نقطه است برای فکر کردن، برای اندیشیدن، یک محرک ذهنی برای اینکه یک بار دیگر بازنگری کنیم گذشته مان و بازاندیشی کنیم آینده مان را… .»

دومی از کتاب شازده کوچولو بود که اجازه دهید، با خود نوشته آن ادامه دهیم.

-شازده کوچولو گفت : «رسم و رسوم یعنی چه؟»

-روباه گفت : «این هم از آن چیزهایی است که پاک از خاطرها رفته. این همان چیزی است که باعث می شود فلان روز با باقی روزها و فلان ساعت با باقی ساعت ها فرق کند و … .»

حکایت من و این بلاگ و مسترتاپ و همه ی این ها در همین دو بندِ اشاره شده، نهفته است.

یکسال پیش کجا بودم

روزهای تابستانی سال گذشته را خاطرم هست، می خواستم بنویسم اما مطمئن نبودم و نمی دانستم چه کاری قرار است انجام شود یا اینکه از چی بنویسم.

دقیقا یک سال از آن شروع گذشت که اولین نوشته ام را انتشار دادم.

آنرا می توانید از اینجا بخوانید. حالا که مجددا به آن نگاهی می اندازم، رشد نوشتنم را عمیقا لمس می کنم و همچنین شفاف تر شدن موضوعاتی که برایم گیج و مبهم بودند.

در یک چشم بهم زدن، تمامی این یکسال برایم مرور شد. گاهی خسته می شدم، انگیزه ام را از دست می دادم. گاهی هم اهمال کار می شدم و گاهی به زمین و زمان لعنت می فرستادم.

می خواستم دیده شوم

آخر می دانید، خیلی سخت است بنویسی و دیده نشوی، نمی دانم بقیه چگونه هستند ولی برای من که همه ی رویایم این است که ذهن مخاطب را به فکر کردن وادار کنم و نوشته هایم -حداقل- جایی برای تاملی ثانیه ای باشند، دیده نشدن برایم سخت بود. یک جور شکنجه روحی!

یک سال تلاش کردم و نوشتم و با همه ی این خوبی ها و بدی هایش گذشت اما به هرحال آن قبح برای من شکسته شد. البته داخل پرانتز بگویم، اگر بخواهم روراست باشم هنوز اتفاق خاصی رخ نداده است.

محمدرضا می گوید: «قرار نیست در این دنیا، روی همه ی انسان ها تاثیر بگذاریم.»

از کجا معلوم! شاید تاثیر مثبت روی یک نفر به همه ی آن صدها یا هزاران تاثیر کم اثر، بیشتر ارزش داشته باشد.

بگذریم، سرتان را درد نیاورم، امروز برای من روز مقدسی است به شرط اینکه بازنگری کنم گذشته و بازاندیشی کنم آینده را. نمی دانم ولی شاید جای همچین روزهای مهمی در زندگی ما انسان ها به شدت خالی باشد.

جایی که باید از همه ی آن هیاهوهای دنیای دیجیتال فاصله بگیریم و با خودمان خلوت کنیم و ببینیم درست بازی کردیم یا غلط! به قول روباه داستان شازده کوچولو یک روزهایی باید باشد که با بقیه روزها متفاوت باشد. من هم باید از این روز خاص برای خودم استفاده کنم و کمی برای همه ی آنچه که تا به امروز رخ داده تاملی کنم.

یک سال پس از نوشتن

من و کمی بیشتر از نوشتن

در این یکسال به تولید پادکست خیلی علاقه مند شدم و هر ازگاهی بسته به حالم پادکست تولید کردم و انتشار دادم، چند تایی از آن ها را مجددا در انتهای همین نوشته برای دانلود قرار میدهم، شاید دوست باشید گوش دهید.

سلام بر یکسال و یک روز

این یکسال سخت نوشتن را به فال نیک می گیرم و قلبا خوشحالم. این نوشته را تا یکسال دیگر همینجا به یادگار می گذارم تا اگر فرصتی برایم باقی ماند، یکسال دیگر، دوباره گوش چشمی به آن نگاه کنم و ببینم مسیر را به درستی طی کرده ام!؟

خوشحال میشوم اگر تجربه یا اتفاقی در کل این یکسال حیات مسترتاپ یا در بخشی از آن برایتان رخ داده، برایم بنویسید.

فایل صوتی خلوت : خلوت

فایل دیوار زندگی : دیوار زندگی

فایل صوتی فریاد نوشتن : فریاد نوشتن

برچسب‌ها:,

2 دیدگاه در “یک سال از نوشتن گذشت، اما من اکنون …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.